او تلفیقی از عکسهای ژازه طباطبایی و کلاژ آثار او را در معرض دید مخاطبان گذاشته بود. رفتیم سراغ او تا با هم درباره عکاسی و نمایشگاهش صحبت کنیم؛ اما او ژازه را به خودش ترجیح داد و دوست داشت درباره ژازه بگوید. او دلش میخواست یادآوری کند که خیلیها ژازه را نمیشناختند و نمیشناسند.
او حتی یادآور شد که اولین نگارخانه تهران را ژازه افتتاح کرده است و نویسندگان، بازیگران و نقاشان، خیلیوقتها ژازه را الگوی خودشان قرار میدادهاند. این شد که گفتوگویمان به سمت دیگری پیش رفت. کوروش امام این روزها دیگر میخواهد عکاسی را کنار بگذارد. او میگوید دوست دارم دوربینم را از پشت ویترین نگاه کنم چون زمان جنگ تمام شده و من هم کسی نیستم که به سراغ سوژههای شنگول بروم!
- کمی درباره ژازه برایمان بگویید؟
اولین گالری تهران را ژازه افتتاح کرد. او شاعر بود، هنرپیشه بود، نقاش بود. حتی خیلیها نمیدانند که او با سالوادور دالی و پیکاسو کارهای مشترک انجام داده و اسمش به طور مشترک با آنها پای آثار است و حتی وقتی هم که بهمنماه گذشته او را از دست دادیم کسی این چیزها را نگفت. رفتن او در سکوت بود. او آنقدر فعال بود و پرشور و آنقدر آثار هنری خلق میکرد که خیلیهایشان را حتی خود من که با او رابطه نزدیکی داشتم ندیده بودم.
- چه شد که این نمایشگاه را ترتیب دادید؟
من تا یک سال پیش عکسهای مقایسهای از جنگ میگرفتم. اما خب بعد از مرگ ژازه طباطبایی تصمیم گرفتم این نمایشگاه را ترتیب بدهم تا دوباره یاد او زنده شود...
- فکر میکنید چرا او را زیاد نشناختیم؟
او زیادی رک و صریح بود و ما عادت نداریم به این اتفاق و خب او در مقطعی تصمیم گرفت از برخورد با آدمها خودداری کند، آن هم به دلیل ضربههایی که از خیلیها خورد. حتی هنرمندهایی هم بودند که بدون بردن نام او ایدههایش را به نام خود ثبت میکردند. ولی خب همین که خسرو سینایی از زندگی و آثار او فیلم ساخته گمان میکنم برای معرفی او کافی باشد چون تا به حال درباره اندک هنرمندانی چنین چیزهایی ساخته شده است.
- درباره نگارخانهای که او افتتاح کرد بگویید.
گالری هنر مدرن از 50 سال پیش همچنان در خیابان طالقانی پابرجاست. سه طبقه است؛ پر است از کارهای آهنی ژازه که البته این روزها هر آن احتمال فرو ریختن آن میرود و هیچکس به فکر تبدیل آن به موزه نیست.
- ژازه از همان اول اوراقیهای ماشینها را جمع میکرد و آنها را جوش میداد و به آنها حس میداد و حرکت. حتما 2 تا اسب سردر خانه هنرمندان را هم که دیدهاید؟
او از مورچه تا مجسمه 2متری را با اوراقیها ساخته است و حتی قرار بود یادمانی بسازد برای خرمشهر با استفاده از اوراقیهای تانک و... که متاسفانه نتوانست.
- چرا ژازه، طباطبایی را «تباتبایی» مینوشت؟
او اسمش را 150 مدل نوشته بود و هر کدام را که میخواندی همان ژازه طباطبایی خوانده میشد و البته باید گفت که او هنرمند بود و این تغییر حروف الفبایی در اسم او زیاد هم جای تعجب ندارد.